موسیقی در جوامع دیکتاتوری: پارادوکس کنترل و مقاومت (۱)

مقدمه
جدای از اینکه موسیقی را به عنوان هنر اول می شناسیم، همچنین پدیدها‌ی چندوجهی‌ست که در جایگاهی میان هنر، فرهنگ و روان انسان قرار دارد و در جوامع دیکتاتوری به مثابه آینه‌ای عمل می‌کند که هم قدرت سرکوبگر و هم ظرفیت‌های مقاومت مردمی را بازتاب می‌دهد. در چنین جوامعی، جایی که ساختارهای اقتدارگرا تلاش می‌کنند تا تمامی شئون حیات اجتماعی را تحت سیطره‌ی خود درآورند، موسیقی نه تنها به ابزاری برای پروپاگاندا و کنترل ایدئولوژیک آنان بدل می‌شود، بلکه به شکلی پارادوکسیکال، محملی برای بیان نارضایتی و بازسازی هویت‌های سرکوب‌شده نیز فراهم می‌آورد. این دوگانگی، پرسش‌هایی بنیادین را در حوزه‌ی جامعه‌شناسی فرهنگی و مطالعات قدرت مطرح می‌کند: چگونه یک رسانه‌ی صوتی-عاطفی، که در ذات خود بی‌مرز و سیال است، می‌تواند در خدمت دیکتاتوری قرار گیرد؟ و چگونه همین رسانه، در دستان کنشگران اجتماعی، به سلاحی برای تخریب پایه‌های همان اقتدار تبدیل می‌شود؟

این مقاله با رویکردی تحلیلی-نظری و با تکیه بر چارچوب‌های مفهومی متفکرانی چون میشل فوکو (نظریه‌ی قدرت و گفتمان)، پیر بوردیو (سرمایه‌هایی فرهنگی و میدان‌های اجتماعی) و سوزان مک‌کلری (موسیقی و بدن‌مندی)، به واکاوی جایگاه موسیقی در جوامع دیکتاتوری می‌پردازد. هدف آن است که نشان دهیم چگونه موسیقی، به مثابه یک میدان نبرد فرهنگی، هم تحت سیطره‌ی دیکتاتورها قرار می‌گیرد و هم به ابزاری برای مقاومت اجتماعی بدل می‌شود. در این مسیر، از نمونه‌های تاریخی و معاصر، از تمدن‌های باستانی چون هخامنشیان تا جوامع مدرن مانند ایران و کره شمالی بهره می‌جوییم تا این پیچیدگی‌ها را به صورت عینی بررسی کنیم. این بررسی نه تنها به روشن شدن نقش دوگانه‌ی موسیقی در چنین جوامعی کمک می‌کند، بلکه ما را به تأمل در مسئولیت‌های فرهنگی و اجتماعی در برابر سوءاستفاده از این رسانه دعوت می‌کند.

بخش اول: موسیقی به مثابه ابزار کنترل
در جوامع دیکتاتوری، موسیقی اغلب به بخشی از دستگاه عظیم پروپاگاندا تبدیل می‌شود که هدف آن تثبیت هژمونی ایدئولوژیک و یکسان‌سازی فرهنگی است. در این چارچوب، موسیقی به‌عنوان یک گفتمان صوتی عمل می‌کند که می‌تواند هویت جمعی را بازتولید کرده و سوژه‌هایی مطیع خلق کند. ریشه‌های این کاربرد حتی به دوران باستان بازمی‌گردد، جایی که حاکمان اقتدارگرا از موسیقی برای نمایش شکوه و مشروعیت‌بخشی به قدرت خود بهره می‌بردند. از گزارش های گزنوفون در کتاب آناباسیس گرفته تا تاریخ نگاری هرودت و بررسی لوح‌های به جای مانده از تمدن های باستانی نشان می‌دهند که در حکومت‌ها و امپراطوری‌های باستانی نیز از موسیقی به عنوان بخشی از ابزار سلطه‌گری، نمایش قدرت حاکمان و حتی پروپاگاندای آیینی استفاده شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *