نوروزخوانی در ایران (۱)
در مناطق مختلف ایران نامهای مختلفی را برای این مراسم ذکر کردهاند که از جمله معروف ترین اسامی را میتوان نوروز نو سال، امام خوانی، ساونگ خوانی، بهارخوانی، نوروزنامه، نوروزی و تعزیه بهاری بیان کرد.
زمان اجرا مراسم نوروز خوانی در مناطق مختلف ایران با هم متفاوت است؛ اما به صورت تقریبی میتوان روزهای پایانی ماه اسفند را زمان اصلی اجرای مراسم نوروز خوانی در بیشتر مناطق ایران اعلام کرد.
خاستگاه این گونه آوازخوانی بیشتر در استانهای مازندران و گیلان بودهاست و اکنون این مراسم به صورت محدود، در برخی نقاط ایران برگزار میشود. (بشارتی ۱۳۸۲ و Kia, 1937)
این آیین به خصوص در دو سوی البرز (مازندران، گیلان، کومش و طالقان) یافت میشود و در حقیقت، بخش مهمی از موسیقی، دو سوی البرز را تشکیل میدهد. (حسنزاده و حشمتیان ۱۳۹۵)
نوروزخوانی در گذشته به این صورت بود که دو نفر با لباسهای محلی و گرفتن یک چوب دست در کوچه پس کوچههای روستاها راه میافتادند و آمدن بهار و سال نو را مژده میدادند و بر درِ هر خانه که میرفتند صاحبان خانه نیز مانند گذشتگانشان پدران و مادرانشان با هدایایی؛ مانند تخم مرغ، نان محلی، شیرینی و حلوا، برنج و هدایای نقدی کیسه و سبد نوروز خوانان را پر میکردند.
اشعاری که نوروز خوانان میخواندند بیشتر در وصف امامان و پیامبر بوده و دعا برای سلامتی و خوشبختی و زیارت رفتن صاحبان خانه و فرزندانشان بود. ( «چند نوشتار دربارهٔ موسیقی و نوروز». مجله فرهنگ موسیقی ۱۷ سپتامبر ۲۰۰۹ )
در نوروز خوانی افرادی که به آنها نوروز خوان گفته میشده است پیش از آغاز فصل بهار به صورت دورهگردی به شهرها و روستاهای مختلف میرفتند و اشعاری در مدح بهار یا با ذکر مفاهیم مذهبی به صورت بداهه یا از روی حافظه میخواندند. این اشعار به زبان فارسی یا زبانهای محلی بوده است و پس از اسلام اغلب پس از ستایش خدا در مدح امامان شیعه گفته میشده است. این اشعار بیشتر به صورت ترجیع بند بوده و توسط یک یا چند شخص همزمان خوانده میشده است.
در برخی مناطق، نوروزخوان نمیتوانستند از مردم انعامی بگیرند، پس مهاجرت میکردند تا در منطقهای دیگر به انجام آیین بپردازند. تسلط نوروزخوانان کومش به زبان طبری و نوروزخوانان طالقان به گیلکی و طبری، باعث حضور آنان در گیلان و مازندران، میشد. این مسئله سبب انتقال بخشی از فرهنگ شفاهی و سنتهای موسیقی در دو سوی رشتهکوه البرز بوده است. («نوروز و سنتهای تاریخی آن در آثار معتبر». تبیان. ۲۷ اسفند ۱۳۸۷)