تحلیل انتقادی عنصر ریتم در شعر مولوی و بررسی مقایسهای آن با شعر حافظ (۱)
تحلیل انتقادی عنصر ریتم در شعر مولوی و بررسی مقایسهای آن با شعر حافظ؛ رهیافتی موسیقایی
چکیده
در سپهر ادبیات کلاسیک ایران معمولاً شعر مولوی را موسیقاییترین شعر میدانند. بهنظر میرسد چنین پنداشتهایی، که گاه آمیخته با برخی نسبتدادنها و خرافات نیز هستند، نیاز به تدقیق دارد. از دریچۀ علم موسیقی، در شعر حافظ عنصر موسیقی غنیتر است و شعر مولوی نسبت به شعر حافظ به لحاظ ریتم در سطح سادهتری قرار دارد. نزدیک بودن نسبی وزنهای پرکاربرد حافظ به مفهوم دورهای ایقاعی و تکرار الگوهای وزنی کوتاه و ثابت در بیشتر سرودههای مولوی از مهمترین دلایل این گزاره هستند. همچنین بر اساس برخی شواهد، محیط موسیقایی حافظ، موسیقی رسمی و علمی ایران و محیط موسیقایی مولوی، موسیقی خانقاهی بوده که در هر حال بهرۀ محدودی از موسیقی کلاسیک دارد. در این مقاله تلاش شده تا تفاوت و پیچیدگی نسبی ریتم در شعر حافظ در قیاس با شعر مولوی با رهیافتی موسیقایی نشان داده شود. علاوهبراین، نکتۀ دیگری در خصوص ارتباط شعر مولوی با موسیقی نیز مطرح است: در شعر مولوی نمونههایی میتوان یافت که بهنظر میرسد بهطور مستقیم و بیواسطه تحتتأثیر یک رخداد موسیقایی سروده شدهاند و ردِّ پایی در اوزان عروضی تا قرن هفتم ندارند که این ویژگی میتواند برخی از سرودههای مولوی را، از نظرگاه موسیقی، وجهی متمایز ببخشد.
واژگان کلیدی: شعر موزون، حافظ، مولوی، ریتم، وزن موسیقایی، وزن عروضی، دور ایقاعی، موسیقی علمی و رسمی، موسیقی خانقاهی.
چون صوفیان به حالت و رقصاند مقتدا
ما نیز هم به شعبده دستی برآوریم
حافظ
مقدمه
چرا مقایسۀ حافظ و مولوی؟ موضوع موسیقی، در شعر و اندیشۀ این دو شاعر، جایگاه مهم و ویژهای دارد؛ جایگاهی که در شعر فردوسی و خیام و سعدی نیست. موسیقی در شعر حافظ و مولوی همواره موضوع بحث بوده و هست. در ادبیات فارسی در شعر هیچ شاعر کلاسیک دیگری اصطلاحات فنی موسیقی بهاندازۀ شعر حافظ حضور ندارند. همچنین اهالی ادبیات، نقطۀ اوج نمود موسیقی در شعر را مولوی میدانند: «در میان شاعران گذشتۀ ایران، شاعری که بیش از هرکس دیگر موسیقی و شعر و رابطۀ این دو با یکدیگر را دریافته، جلالالدین مولوی است …» (دهلوی، ۱۳۸۹: ۳۹۰) و در جمالشناسی شعر او موسیقی را بر همهچیز مقدم میدانند (همان: ۴۱۹).
چنین پنداشتهایی در میان ادبیاتیان همواره مطرح بوده و هست. از دیگر سو هر دوی این شاعران، هریک بهگونهای، با موسیقی مواجهۀ مستقیم داشتهاند. اما نکته اینجاست که در مقایسۀ حافظ -یا هر شاعر دیگری- با مولوی، در نظر صاحبنظران ادبیات، این شعر مولوی است که لبریز از موسیقی است. در صحبت از حضور موسیقی در شعر، مولوی همواره اولین گزینهای است که به یادها میافتد، درحالیکه حضور موسیقی در شعر حافظ، یک حضور لفظی پررنگ تلقی میشود؛ حضوری که ناشی از آگاهی حافظ از علم موسیقی، آوازخوان بودنش و استفادۀ او -بیش از هر شاعر دیگر- از اصطلاحات تخصصی موسیقی است.