آموزش موسیقی کودکان

جنین انسان، پس از گذشت ۲۰ هفته از تشکیل نطفه مى تواند صداهاى خارج و موسیقى را بشنود. تحقیقات به عمل آمده نشان مى دهد آنها مى توانند آنچه را که در محیط رحم مادرشان مى شنوند، پس از ۱۲ ماه از تولد به خاطر آورند و در برابر آن واکنش نشان دهند. موسیقى چه تأثیرى برجنین مى گذارد؟ درآزمایشهاى انجام شده روى یک خواننده اپرا به نام «کاترین سنگلتن» ((Kathryn Singleton)) اپرا، مشخص شد ضربان قلب کودک را تغییر مى دهد واین امر زمانى که تنالیته وریتم موسیقى عوض مى شود، کاملاً محسوس است. لذا استفاده از موسیقى هاى کلاسیک بخصوص موسیقى موتسارت تأثیر بسزایى بر کودک وجنین دارد. یک خواننده پاپ اعتقاد دارد موسیقى را که درزمان باردارى همسرش براى پسرشان اجرا کرده است، ماهها بعد از فراغت همسر از زایمان برفرزندشان تأثیرگذارده است. او مى گوید: «قبل از آنکه پسرمان متولد شود ، بارها از یک موسیقى مشخص استفاده کردم. بعدها زمانى که کودکمان ۴ ماهه شد، هنگامى که گریه مى کرد، با گوش دادن وشنیدن این آهنگ لبخند مى زد وساکت مى شد» . دکتر لامونت عقیده دارد؛ اگر درسه ماه آخر باردارى از یک موسیقى مشخص «ترجیحاً کلاسیک» براى جنین استفاده شود، او دریک سالگى با شنیدن آن واکنش نشان مى دهد وموسیقى را درک مى کند. به عقیده کاترین سنگلتن تأثیر موسیقى که کودک دررحم مادر خود بارها گوش مى دهد حتى بیش از ۱۲ماه است. او مى گوید: زمانى که درماه پنجم باردارى خود بودم درحال اجراى قطعه موسیقى اى بودم وفرزندم درتمام این مدت این قطعه را مى شنیده است. هنگامى که کودکم ۵ سال داشت بار دیگر این قطعه را اجرا کردم و او به مدت ۳ ساعت بدون آنکه کوچکترین حرکتى از خودنشان دهد یا خسته شود به این اجرا گوش مى داد. موسیقى حتى پس از تولد کودک و بخصوص تا قبل از سن ۷ سالگى نیز تأثیر بسیار زیادى درپرورش هوش وحافظه کودکان دارد۱۰ دقیقه از ابتداى سونات نابغه بزرگ موسیقى کلاسیک ولفگانگ آمادئوس موتسارت را براى گروهى از دانشجویان دانشگاه کالیفرنیا اجرا کردند ونتیجه اى که یافتند، افزایش موقتى حافظه آنها بود. دلیل آنکه تأکید بسیار زیادى بر موسیقى موتسارت بخصوص براى جنین شده است آن است که ریتم موسیقى او ۶۰ بار در یک دقیقه است که ضربان قلب کودک نیز با این ریتم برابرى مى کند و بسیار شبیه همگون است و به همین جهت موسیقى موتسارت تأثیر بسیار زیادى برجنین و کودک مى گذارد. تأثير مستقيم موسيقي بر روان كودكان دنياي امروز، دنيايي است مكانيزه و ماشيني كه مي توان گفت، تمامي انسانها و حيوانات و يا تمامي موجودات زنده اي كه بر روي اين كره خاكي زندگي مي كنند، بخشي از زندگي خود را با موسيقي سپري مي كنند. به عنوان مثال، در كشور هلند براي پرورش گل و رشد گياهانشان در زمانهاي خاصي از شب از موسيقي آرام استفاده مي كنند. اگر ما بخواهيم تأثير موسيقي بر روح و روان كودكانمان را در يك جمع بندي خلاصه كنيم، مي توانيم به طور كلي بگوييم كه مغز به دو نيمكره شكل گرفته كه يك قسمت از آن براي محاسبات اعداد و ارقام و قسمت ديگر آن به طور كامل مربوط به قسمت هنرهاي يك انسان محسوب مي شود پس موسيقي يكي از عاملهاي محرك براي تخليه روح و روان شناخته شده است. تأثيرات رواني موسيقي را مي توان در عده اي از كودكان پيدا كرد كه يك حس شاد بودن با يك انرژي اضافي در بيشتر اوقات در وجودشان ديده مي شود، اما از سوي ديگر در بسياري از كودكان ديده مي شود كه به علت زياد از حد گوش دادن موسيقي هاي خاص كه خانواده ها بيشتر به آنها علاقه دارند، ذهن كودكانشان مجبور و يا عادت به ديدن و شنيدن اين گونه موزيكهاي خاص شده است و سبكهاي ديگر موسيقي كه مربوط به سنين آنان است، نمي توانند تحمل كنند و گاه در عده اي از كودكان پرخاشگري، حركات ناموزون و يا سكوتهاي طولاني و .. ديده مي شود كه اگر به اصل اين موضوع برگرديم، مي بينيم كه يكي از عوامل اين گونه حالات، شنيدن و ديدن اين موزيكهاست كه باعث اثر مستقيم روي آنان شده است كه در سنين بالاتر مي توان طرز پوشيدن لباس و آداب و منش شان به تقليد از آن گروهها باشد كه در بعضي موارد دچار حوادثي غير قابل جبران مي شود كه بايد كاملاً جدي گرفت. حال اگر موسيقي اي را كه مربوط به سنين آنان است قبل از رفتن به مهد كودك و يا مدرسه برايشان گذاشته شود و حس حاكم بر فضايي را كه فرزندانمان دوست دارند، برايشان درست شده باشد مي تواند تأثيرات خوبي را در آنان مشاهده كرد، مانند: شادابي و نشاط، آرامش روحي و رواني، مطالب آمادگي ذهني براي فراگيري. كودك امروز، آينده فرداي جامعه هر كشور را تضمين مي كند و به نوعي اگر به خلاقيتهايي كه در وجودشان هست، ارزش و بها داده شود مي توانند در آينده نزديك به نوعي به ارزشهاي خود و جامعه آن كشور جامه عمل بپوشاند و مي توان گفت، ايده ها و نظرهايشان با كوچك بودن از ديد ما ايده هاي بزرگي از ديد خودشان است كه اگر اين ايده ها را از بعدي ديگر نگاه كنيم، مي تواند به نوعي ايده هاي بزرگي براي ما هم به شمار آيد. در بعضي از انسانها ديده مي شود كه در سنين پايين آموزشهايي ديده اند كه به نسبت طرز فكرشان و خلاقيتهايشان بالاتر از ديگر افراد آن گروه سني است و مي توان گفت كه از كودكي مسيري را براي خود روشن كرده اند. كودكاني وجود دارند كه با وجود اينكه در سنين پاييني هستند، نوازندگان خوبي اند و يا عده اي از آنان كار با رايانه را براحتي انجام مي دهند و كارهايي ناخودآگاه انجام مي دهند كه اصلاً به سنين آنان نمي خورد. در بعضي از خانواده ها ديده مي شود كه بدون هيچ توجهي بسادگي از كنار اين هنرها و كارها مي گذرند و به جاي تشويق فرزندانشان با يك كلمه «آفرين» يا « خوب است» و يا «برو حوصله ندارم» به راحتي از آن حركت مثبت مي گذرند، ولي اگر با دادن يك كادوي كوچك آنان را تشويق كنيم، فرداي آن روز به كارهاي فراتر از آن مي پردازند و يا با جديت بيشتر به بهترينهاي آموزشي خود مي پردازند. تمامي اين حالات زماني اتفاق مي افتند كه ذهنيت فرزندانمان رو به شاد بودن و يا بهتر است بگوييم رو به مثبت بودن تمايل داشته باشند.

Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *